نویسنده | موضوع | سال انتشار | بازدید |
---|---|---|---|
باربارا شیبلی | داستانهای آلمانی قرن 21 | 1400 | 943 |
«همه چیز هنوز همان طور است؛ الگوریتمهای یکسان. با این حال میدانیم که زندگی ما بر الگوریتم استوار نیست.» این جملهای است که آنا شخصیت اصلی رمان «گلسنگها» به آن باور دارد و بر همین اساس زندگی میکند. دختری که یک زندگی خیلی معمولی داشته؛ هیچ هیجانی در آن نبوده و همیشه طبق قواعد مشخصی پیش رفته است. اما از یک جایی به بعد او متوجه این دور خود چرخیدنها میشود و مهمتر از همه این که متوجه میشود خواهر دوقلوی همسانش میخواهد او را از خاطرات گذشته خانوادگیشان حذف کند.
آنا در یک موسسه تحقیقاتی درباره گلسنگها کار میکند و مدام به این فکر می کند که چه ارتباطی میان گلسنگها و زندگی انسانی وجود دارد و چطور میتوان از آنها درس گرفت.
در بخشی از این رمان آنا در توصیف گذشته خود میگوید: «ما از پدری بودیم که همیشه میگفت ما چپ و راست را با هم اشتباه میگیریم؛ و از یک مادر که میخواست خورشید را گوشه بالا سمت راست و گوسفند را گوشه پایین سمت چپ بکشیم. مربی مهمد کودکمان هم یکی بود. اما مدرسه رفتن من یک سال عقب افتاد. کوله پشتی قرمز جدید مدرسهام برای یک سال دیگر به کمد رفت، درش قفل شد و کلیدش در پیشبند آشپزخانه پنهان شد. موضوع تمام شده بود. با این که ما از والدین یکسان به دنیا امده بودیم و مربی یکسانی ما را آموزش داده بود، و به میزان درخور توجهی یکسان بودیم، باید یک سال دیگر به مهدکودک میرفتم. به این ترتیب، ما در قلمرویی خاص بیشتر دو انسان متفاوت بودیم. گاهی اوقات از خودم میپرسیدم، چه چیزی به جز همان والدین و همان آدرس، واقعا بینمان دودستگی ایجاد کرد؟» (صفحه ۴۴)
نویسنده: | باربارا شیبلی |
---|---|
مترجم: | منیژه نصیری |
موضوع: | داستانهای آلمانی. قرن 21 |
سال چاپ: | 1400 |
تیراژ: | 500 |
تعداد صفحات: | 178 |
شابک: | 978-226-0937-80-7 |
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.