انتشار نسخه صوتی «سال سیل»

کتاب گویای «سال سیل» نوشته مهرداد صدقی، با صدای حسن عابدی و انتخاب موسیقی رامین وطن‌نیا، از سوی موسسه نوین کتاب گویا در دسترس علاقمندان قرار گرفت.

به گزارش روابط عمومی نوین کتاب گویا، «سال سیل» یک فضای روستایی در استان خراسان را روایت می‌کند و این بومی بودن حتی در گویش شخصیت‌های داستان هم نمود پیدا کرده و مخاطب (چه خواننده و چه شنونده) با لهجه‌ای شیرین و محلی مواجه می‌شود و این ویژگی بر جذابیت‌های منحصربه فرد اثر، افزوده است.
این اثر عشق میان دو جوان را با عنصری نماد تلفیق کرده و از جایی به بعد، ورود یک کاراکتر عجیب و غریب غیر انسانی، سمت و سوی داستان را عوض می‌کند.
مهرداد صدقی فکر نوشتن چنین کتابی را از سال ۸۷ در ذهن داشته و عاقبت بعد از گذشت بیش از یک دهه در بازنویسی سوم به نسخه مورد علاقه خود دست پیدا می‌کند، نسخه‌ای که البته شباهت زیادی به اولین نوشته ندارد. او به عنوان نویسنده آثار طنز (خصوصا با آثاری مثل آبنبات دارچینی و آبنبات هل‌دار و…) در این رمانی که رنگ و بویی از شوخی ندارد، به شکلی متفاوت ظاهر شده، هرچند که کتاب جدی دیگری با نام «دژاوو» هم در کارنامه او دیده می‌شود.
حسن عابدی راوی «سال سیل»، کارنامه پررنگی در هنر نمایش دارد و خود نیز یک نمایشنامه‌نویس به شمار می‌رود. این گوینده به خاطر مشغولیت به هنر بازیگری و آشنایی کامل با فن بیان، روایت این کتاب را با حفظ لهجه شخصیت‌ها هنرمندانه به پایان رسانده است.
رامین وطن‌نیا، که انتخاب موسیقی این اثر را بر عهده داشته، کارنامه پرباری در زمینه ساخت موسیقی دارد و پیش از این، برای آثاری همچون «وامق و عذرا»، «قاشق چایخوری» و ده‌ها کتاب دیگر آهنگسازی کرده است.

در بخشی از سال سیل می‌شنویم: «اسم صولت که آمد، کنعان از آن بالا به باقر نگاه کرد. انگار معنای حرف باقر را گرفته بود. برای یک لحظه ماند چه جوالی بدهد اما وقتی به کمرش فکر کرد و به بدقلقلی شاخه‌های پربار، بدش نیامد از دیگری کمک بگیرد. مطمئن بود هیچکس مثل صولت به او کمک نخواهد کرد. لبخندی زد و گفت: «امروز که نه، ایشالا از فردا بگو بیاد»… معنای این لبخند را باقر هم فهمید. یعنی که بیاید اما خبری از دخترم نخواهد بود و الکی دلش را شیره نمالد و به زبان ساده‌تر، یعنی فردا بعد از جواب دادنِ ماه‌چهره بیاید. برای همین باقر گفت «چشم… ولی خا مواظب باش نیفتی. این دفعه اگه افتادی و کمرت واقعا شکست، دوباره تقصیر صولت نندازی» … کنعان خواست جواب باقر را بدهد اما حس کرد پشت گردنش می‌سوزد. دستش را برد سمت گردنش. یک مورچه بزرگ، گردنش را گاز گرفته بود. کنعان به همین بهانه، می‌خواست هم حرفش را می‌زند و هم به باقر و صولت طعنه بزند: «لااله الاالله. باقر من از گذشته هیچی نمگم تویم نگو دیگه. خیلی‌هامان چیزایی از دست دادیم، حرفایی به هم زدیم، اشتباهایی کردیم ولی اگه بخوایم اسمشِ بیاریم تو بیشتر بدهکار مشی‌ها»… «من نیامدم به دعوا. اتفاقا آمدم به آشتی. توی راه با خودم گفتم اگه امشب مُردم هیچکس کینه‌ای از من نداشته باشه بالاخص کنعان. به قول تو حرفایی زده شد که نباید زده مِشد و حالا گذشته. قدیم زمان برای آشتی…».

«سال سیل» نوشته مهرداد صدقی با صدای حسن عابدی به مدت زمان ۸ ساعت و چهار دقیقه در قالب کتاب صوتی تهیه شده است. نسخه کاغذی این اثر در سال ۱۴۰۰ از سوی انتشارات کتاب کوچه منتشر شده بود.