
آموزش نویسندگی با الهام فلاح – قسمت شش تا ده
در مطلب قبل قسمت اول تا پنجم آموزشهای نویسندگی خانم الهام فلاح را برای شما آوردیم در این مطلب به ادامه آموزش نویسندگی خواهیم پرداخت.
قسمت ششم: پرده اول
اصطلاحا به پرده اول پرده تعادل هم میگویند، یعنی در این مرحله قرار نیست خیلی اتفاقات غیر منتظرهای بیفتد، داستان کمی با شیب ملایم به سمت پرده دوم میرود، و اصطلاحا صاف است، چرا؟ برای اینکه:
در پرده اول این فرصت را داریم که:
۱. شخصیتها را به مخاطب معرفی کنیم.
۲. بگوییم مکان داستان ما کجاست؟
۳. داستان در چه تاریخ و زمانهای روایت میشود؟
چند نکتهی مهم:
پردهی اول میتواند بین ۱۰ تا حداکثر ۲۵ درصد حجم داستان را به خود اختصاص دهد.
در پردهی اول باید پای شخصیتها را در داستان گیر بیندازیم تا دیگر نتوانند از آن خارج شوند. و برای این کار بهرهمندی از خردهگرفتاریها و خردهبزنگاهها در آن لازم است تا شخصیتهای اصلی را درگیر کند.
قسمت هفتم: ساختار پردهی دوم
- مهمترین پردهی داستان، پردهی دوم است.
- در پردهی دوم بابد بزنگاه و گرهافکنی اصلی داستان اتفاق بیفتد.
- در واقع دراماتیکترین پردهی داستان ما، پردهی دوم است.
- باید مراقب باشید ریتم و سرعت اتفاقی که در پردهی دوم اتفاق میافتد آنقدر زیاد نباشد که خواننده را خسته کند.
- نقطهی اوج پردهی دوم، نقطهای است که گرهی اصلی و بزنگاه اصلی داستان شما اتفاق میافتد.
- نوشتن پردهی دوم از بقیهی پردهها سختتر است و برای ساده تر شدن آن این کارها را میتوانید انجام دهید.
راهنمایی مهم جهت خط نوشتن پردهی دوم:
سه اتفاق اصلی داستانتان را که قرار است در پردهی دوم اتفاق بیفتد را، از زبان یکی از شخصیتهای داستانتان به صورت سه جمله بنویسید این به شما کمک میکند که خط اصلی داستان را پیدا کنید و بدانید که سیر ترتیبی اتفاقات به چه صورت است.
قسمت هشتم: مثال
برای پرده اول و پرده دوم در ساختار سه پردهای یک مثال را با هم مرور میکنیم. فیلم درباره الی ساخته اصغر فرهادی فیلمی ایت که اکثر شما آن را دیده اید و برای همین این نمونه را برای مثال زدن انتخاب کردیم.
در پرده اول جهان داستان را به شما معرفی میکند و نشان میدهد که یک اکیپ از رفقا و دوستانی هستند که اکثرا یک رنج سنی دارند و با هم به سفری آمدند کنار دریا ویلایی را اجاره کرده اند و آن خرده بزنگاهی که قبلا گفته بودیم باید در پرده اول باشد که پای مخاطب را گیر بیاندازد همان جایی است که گرفتار پیدا کردن ویلا میشوند. جایی که قبلا رزرو کرده بودند بنا به دلایلی دیگر نمیتوانند بدست بیاورند و مجبور شدند بگردند تا مجددا خانه دیگری پیدا کنند. و اینجا اولین بزنگاه داستان آقای فرهادی اتفاق میافتد.
قسمت نهم: ساختار پردهی سوم
در پردهی سوم باید:
۱. تمام گرههای داستان گشوده شود.
۲. به همهی پرسشهای جهان داستانی شما پاسخ داده شود.
۳. هیچ رابطهی علت و معلولی ناقصی در داستان شما باقی نمانده باشد.
باید دقت کنید مرز بین توفیق و شکست شما به باریکی یک مو در داستان در پرده سوم نهفته است.
برای نوشتن پردهی سوم سه خطر وجود دارد که باید از آن پرهیز کنید:
۱. نباید در پرده سوم متوسل به امدادهای غیبی شوید. این داستان شما را از محور منطق خارج خواهد کرد.
۲. باید به همهی سوالات جهان داستانی در این پرده پاسخ داده شود.
۳. نباید پایان داستانتان با ارزشها و معیارهای شخصیت اصلی داستانتان مغایرت داشته باشد.
الان شما یک طرح سه پرده ای برای شروع داستانتان دارید و برای شروع داستان آماده هستید.
قسمت دهم: اهمیت مضمون در داستان
امروزه داستان گفتن مهمترین و حیاتیترین راه برای معرفی خودتان، مهارتتان و شغلتان است.
برای گفتنِ داستان یکی از مهمترین چیزهایی که باید در نظر داشته باشید این است که:
داستانتان مضمون داشته باشد.
مضمون یا تم یا درونمایه، چکیده یا عصارهی داستانیست که شما میخواهید برای مخاطب بگویید. در واقع داستان پلی است برای رساندن چکیده ای که مدنظر شماست.
این را به یاد داشته باشید که مضمون هیچوقت یک کلمه نیست. مضمون یک عبارت است، یک گزاره است که بستگی مستقیم با جهانبینی و طرز نگاه نویسندهاش دارد. هرچقدر بتوانید داستان بهتری بنویسید مخاطب را بهتر با مضمون مورد نظر خود همراه میکنید. این را در نظر داشته باشید که هرگز داستان بی محتوا وجود ندارد، ممکن است محتوای داستان مورد پسند و دلخواه شما نباشد، اما لزوما این به آن معنی نیست که داستان محتوا ندارد.
این را هم در نظر داشته باشید که هیچ خوانندهای حوصله شنیدن مانیفست یا اصول اخلاقی گل درشت در داستان را ندارد، از مضامین جدید بر اساس نگاه و جهانبینی خودتان در داستانهایتان استفاده کنید.
درونمایههای درست و درونمایههایی که به صورت جوششی پیش از آنکه رمان را بنویسید خودشان را در طرح اولیه نمایان میکنند. آنها اعتقاد قلبی عمیقی دارید به صورت جوششی
در نوشتن درونمایهی داستانتان باید چند نکته را در نظر داشته باشید:
۱. درونمایهتان باید واقعی باشد. یعنی یک گزاره غلط را نمیتوانید بهعنوان مضمون داستانتان درنظر بگیرید.
۲. درونمایهتان کوتاه باشد. یعنی یک جمله یا یک گزاره کوتاه باشد، به هیچ عنوان نباید یک مضمون بلند و چند خطی باشد.
این نکته را بدانید که در دیالوگها میتوان از مضمون استفاده کرد. منطقی و لازم است که در کنشهای داستانی از درونمایه استفاده شود اما بهخاطر داشته باشید که هیچگاه در چکیده روایی پای مضمون داستانی را به آن باز نکنید، زیرا دست شما رو میشود و خواندن باقی داستان برای خواننده هیچ جذابیتی نخواهد داشت.